پارت دوم

ساخت وبلاگ

امکانات وب

  از ترس عروسکمو تو بغلم فشار دادم، حمید خیلی عصبانی بود ،با دیدنم پوزخندی زد گفت:حمید:فقط یه دختر بچه‌ای، که بدون عروسکات نمیتونی کاری کنی!چرا غذای من نیست؟هان؟ میدونستم حمید قبل از خوابشم باید غذا بخوره ، ولی بابا امشب زیادی گشنش بود هرچی کوکو پخته بودمو خورده بود، الانم حمید شده مثل معتادی که موادش بهش نرسیده ، خیره نگاهش کردم که اومد به سمتم ، عروسکمو ازدستم کشید، نگاهی،به من و عروسکم کرد پارت دوم...ادامه مطلب
ما را در سایت پارت دوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghalamstar بازدید : 17 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 20:58

بسم ربک العتیق نام رمان: من شبیه توام ژانر:#عاشقانه #اجتماعی نویسندگان:گروه قلم استار(فاطمه عطایی،نجمه کامل،صدیقع باوی،مهساباقریه،مینابرادرشاد،مبارکه خسروی) مقدمه : یه چند وقته که ، حال من،خوب نیست دلم خیلی تنگه واسه دیدنت واسه خنده های پر از دلهرت واسه اخم ها و نخندیدنت میترسم، از آینده ی مبهمم پارت دوم...ادامه مطلب
ما را در سایت پارت دوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghalamstar بازدید : 7 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 0:12

امشب باز هم مادرش شیفت بود. «آخر پرستاری هم شد کار؟»دوست داشت با او در باره‌ی اتفاقی که به تازگی برایش رخ داده بود، حرف بزند.  خیلی دیر اما بالاخره پریود شد. جواب مادرانه‌ مادرش هم فقط یک بسته پد بهداشتی بود. عروسکش را محکم بغل کرد. به زبان عروسکش خطاب به خودش زمزمه کرد: خانوم شدنت، مبارک حدیث خانوم پارت دوم...ادامه مطلب
ما را در سایت پارت دوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghalamstar بازدید : 18 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 0:12

پاورچین پاورچین به سوی در قدم برداشتم؛شک داشتم که حمید باشد یاکسی دیگر؛به آرامی در را گشودم و خود را پشت در مخفی نمودم. باشنیدن صدای خسته ی حمید،اندکی خیالم آسوده شد.حمید متعجّب به چهره ی نگران من خیره شد و پرسید:چی شده؟چرا دیر دررو باز کردی ؟خواب بودی؟ حدسم درست بود،برادر بیش از حد متعصبم با خود چه پارت دوم...ادامه مطلب
ما را در سایت پارت دوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghalamstar بازدید : 10 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 0:12